سلام یا به قول کلاه قرمزی سلی.امسال تلویزیون برای عید فیلمهایی رو اختصاص داده بود که شاید80درصدشون بسیار بیخود بودند ولی تنها برنامه ای که وقتی میرفتیم مهمونی همه ساکت میشدند و میدیدندش همین کلاه قرمزی جان سال91 بود ...دست همه دست اندر کاراشون درد نکنه واقعا که گل کاشتن ..مخصوصا آقای همساده و ببعی جون اونایی که با من موافقن نظر بدن.مرسی به امید کلاه قرمزی92
راستی باید بگم طبق آمار پر بیننده ترین برنامه امسال بوده ...ایول به همه
در گلستانی هنگام خزان،
رهگذر بود یکی تازه جوان
صورتش زیبا ، قامتش موزون،
چهره اش غم زده از سوز درون
دیدگان دوخته بر جنگل و کوه
دلش افسرده ز فرط اندوه
با چمن درد دل آغاز نمود
این چنین لب به سخن باز نمود
گفت: آن دلبر بی مهر و وفا
دوش می گفت به جمع رفقا
در فلان جشن به دامان چمن،
هر که خواهد که برقصد با من
از برایم شده گر از دل سنگ،
کند آماده گلی سرخ وقشنگ
چه کنم من که در این دشت ودمن
گل سرخی نبود وای به من
در همانجا به سر شاخ? بید
بلبلی حرف جوان را بشنید
دید بیچاره گرفتار غم است
سخت افسرده ز رنج و الم است
گفت باید دل او شاد کنم
روحش از بند غم آزاد کنم.
رفت تا بادیه ها پیماید
گل سرخی به کف آرد شاید!
جستجو کرد فراوان و چه سود
که گل سرخ در آن فصل نبود
هیچ گل در همه گلزار ندید
جز یکی گلبن گلبرگ سپید
گفت: ای مونس جان، یار قشنگ،
گل سرخی ز تو خواهم خون رنگ
هر چه بایست کنم تسلیمت،
بهترین نغمه کنم تقدیمت
گفت: ای راحت دل، ای بلبل
آنچنانی که تو میخواهی گل
قیمتش سخت گران خواهد بود
راستش قیمت جان خواهد بود
بلبلک کامده آن همه راه
بود از محنت عاشق آگاه
گفت برخیز که جان خواهم داد
شرف عشق نشان خواهم داد
گفت گل: سینه به خارم بفشار،
تا خلد در دل پر خون تو خار
از دلت خون چو بر این برگ چکید،
گل سرخی شود این برگ سپید
سرخ مانند شقایق گردد
لاله گون چون دل عاشق گردد
تا سحر نیز در این شام دراز
نغمه ای ساز کن از آن آواز
شب هوا خوش، همه جا مهتاب است
این چنین آب و هوا نایاب است
بلبلک سین? خود کرد سپر
رفت سر مست در آغوش خطر
خار آن گل، همه تیز و خون ریز،
رفت اندر دل او خاری تیز
سینه را داد بر آن خار فشار
خون دل کرد بر آن شاخه نثار
برگ گل سرخ شد از خون دلش
مهر بود آری در آب و گلش
شد سحر، بلبل بی برگ و نوا
دگر از درد نمی کرد صدا
جان به لب، سینه و دل چاک زده
بال و پر بر خس و خاشاک زده
گل به کف در گل و خون غلط زنان،
سوی ماوای جوان گشت روان
عاشق زار در اندیشه یار
بود تا صبح همانجا بیدار
بلبل افتاد به پایش جان داد
گل بدان سوخته حیران داد
هر که می دید گمانش گل بود،
پاره های جگر بلبل بود
سوخت بسیار دلش از غم او
ساعتی داشت به جان ماتم او
بوسه اش داد و وداعی به نگاه
کرد و برداشت گل، افتاد به راه
دلش آشفته بد از بیم و امید
رفت تا بر در دلدار رسید
بنمودش چو گل خوشبو را
دخترک کرد ورانداز او را
قد و بالای جوان را نگریست
گفت:"افسوس پزت عالی نیست!
گر چه دم می زنی از مهر و وفا
جامه ات نیست ولی در خور ما"
خنده بر عاشق ماتم زده زد
طعنه ها بود به هر لبخندش
کرد پرپر گل و دور افکندش!
وای از عاشقی و بخت سیاه
آه از دست پری رویان آه
نامش بر زبانم ،هر بار که سخن میگویم
شکلش مقابل چشمانم،هرکجا که می نگرم
هر شب و روز ،گویی این روح اوست که در من گام بر میدارد
گویی این او نیست که مرا کشته است
من او را کشته ام و با خود به هر جا می برم....
(ترجمه شعری زیبا ازفیلیپ آیرز شاعر انگلیسی)
خر کیف یعنی سر کلاس کاردانی نشسته باشی، دونفر از جلوی در کلاس رد بشن و بگن : نه اینجا نیست¦ اینا بچه های کارشناسی ارشدن
خر کیف یعنی کلاستو دو در کنی و همون روز استاد حضورغیاب نکنه!
خر کبف یعنی اینکه یه لپ تاپ می گیری دستت اما 2 قرون سواد نداری بهت بگن آقای مهندس!
خر کیف یعنی راننده تاکسی باشی و دانشجوی پزشکی رو سوار کنی اونوقت وقتی می خواد پیاده شه بر حسب عادت به محیط دانشگاه بگه: مرسی آقای دکتر!
خر کیف یعنی زنگ موبایلت حسابی جلب توجه کنه!
خر کیف یعنی کسب بالاترین نمره میان ترم فقط از راه تقلب و امدادهای غیبی!
خر کیف یعنی فکر کنی کارتت تموم شده ولی در کمال ناامیدی کانکت شی و ساعتها تو اینترنت بچرخی!
خر کیف یعنی بابات قبض موبایلت رو پرداخت کنه و اصلا نپرسه که چرا اینقدر رقمش نجومی شده!
خر کیف یعنی استادت بگه نگران نباش! نمی افتی!
خر کیف یعنی با دوستات بری تریا، دوست اصفهانیت حساب کنه!
خر کیف یعنی توی یک مجلس بزرگ همه چشمشون دنبال مدل لباست باشه!
خر کیف یعنی دانشجو نباشی ولی از سایت دانشگاه، مفتکی استفاده کنی!
خر کیف یعنی پشت چراغ قرمز از ماشین بغلی یه چیزی پرت شه تو ماشینت (مثل شماره تلفن و یا حتی گوشی طرف!)
خر کیف یعنی توی مهمونی باشی و یکی از خانومای باکلاس و کار درست فامیل صدات کنه: خوشگل خانوم!
خر کیف یعنی یک منشی با مدیر عامل شرکت ازدواج کنه!
خر کیف یعنی بین کلاس 12 تا 2 و کلاس 2 تا 4 خودتو به یک آدم اهل رو درواسی بچسبونی و بری باهاش ناهار بخوری!
خر کیف یعنی موقع امتحان عملی استاد بره بیرون از کلاس و در رو هم ببنده!
خر کیف یعنی هیچی نخونده باشی و همه رو از رو دست بغلیت بنویسی بعد نمره ت از اون بیشتر شه!
خر کیف یعنی استاد یک سوال قلمبه بپرسه هیچکش جز تو نتونه جواب بده!
خر کیف یعنی وقتی مهمونای شهرستانیتون می رن بچه شون قشنگترین عروسکشو جا بذاره
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
از سوی سازمان کتابخانه ها موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی پنجاه و سومین شماره فصلنامه علمی پژوهشی کتابداری و اطلاع رسانی منتشر شد .
در این شماره دوازده مقاله انتخابی هیئت تحریریه از میان مقالات ارسالی برای این نشریه علمی انتخاب و منتشر شده است |
برای مطالعه مقالات این شماره به روی آدرس زیر کلیک کنید
سایت سازمان
اهل دانشگاهم
رشته ام علافیست
جیبهایم خالی ست
پدری دارم حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب.
اهل دانشکاهم
قبلهام استاد است , جانمازم نمره
خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست
من نمیدانم که چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست !
«چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید» باید از آدم دانا ترسید !
باید از قیمت دانش نالید !
و به آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم …
عید مبعث مبارک
احتراماً باستحضار میرساند که دانشگاه شاهد در نظر دارد به منظور تأمین بخشی از نیروی انسانی مورد نیاز کتابخانههای خود، نسبت به جذب و استخدام چند نفر متخصص کتابداری و اطلاعرسانی اقدام نماید. علاقمندان میتوانند به منظور شرکت در آزمون علمی کتبی و شفاهی، نسبت به تکمیل و ارسال فرم زیر اقدام نمایند و آن را همراه با یک قطعه عکس رنگی اسکن شده و تصویر شناسنامه و کارت ملی، حداکثر تا پایان وقت اداری روز چهارشنبه مورخ 28/2/1390 به آدرس ایمیل Library@shahed.ac.ir ارسال نمایند. بدیهی است اسامی داوطلبانی که در آزمون علمی در اولویت قرار میگیرند، به منظور انجام صلاحیتهای عمومی به هیئت مرکزی گزینش ارسال خواهد شد.
*توجه:* دانشجویانی که تا پایان نیمسال دوم 90-1389 تحصیلات خود را به اتمام میرسانند نیز میتوانند در این آزمون شرکت کنند. این دسته از داوطلبان میتوانند میانگین معدل کتبی نیمسالهای گذشت? خود را بجای معدل فارغالتحصیلی در فرم درج نمایند و گواهی مبنی بر اینکه در نیمسال جاری تمامی واحدهای دانشگاهی خود را اخذ نمودهاند ارائه دهند.
یک مجتمع آموزشی به یک کتابدار خانم با شرایط مذهبی وفعال و علاقمند به کار با دانش آموزان نیازمند است.
مدارک مورد نیاز:
کپی سوابق کاری، کپی سوابق تحصیلی، کپی شناسنامه، یک قطعه عکس، درخواست کتبی استخدام
نحوه تماس:
22001284 - 22641035 - 22005770 داخلی 114 یا105
آخرین مهلت:
30 اردیبهشت 1390
انسانها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه مىروند. با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت. در سبد جلو, صفات نیک خود را مىگذاریم. در سبد پشتی, عیبهاى خود را نگه مىداریم. به همین دلیل در طول زندگى چشمانمان فقط صفات نیک خودمان را مىبیند و عیوب همسفرى که جلوى ما حرکت مىکند. بدین گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مىکنیم، غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همین شیوه درباره ما مىاندیشد