سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انجمن علمی کتابداری پیام نور شهرضا


عاشق آسمونی
در انتظار آفتاب
جوان ایرانی
شقایقهای کالپوش
بلوچستان
هم نفس
طراوت باران
دیار من دشتستان- بُنار آبشیرین
.: شهر عشق :.
پیامنمای جامع
$$دوست$$
نمکستان
رازهای موفقیت زندگی
تولید ورمی کمپوست//شرکت نوآوران جوان آوان پارس دزفول
(بنفشه ی صحرا)
عشق
جزتو
جیغ بنفش در ساعت 25
گروه اینترنتی جرقه داتکو
باور من...!!!
غزلیات محسن نصیری(هامون)
آتیه سازان اهواز
رویابین
سایه های خیال
حدیث بلاگ
فرهنگی
ردّ قلم. هر چه اجر است در گمنامی است. شهید آوینی
گرگ و میش
یاور 313
مهندسی متالورژِی
مقاله های تربیتی
بیاببین چیه؟
از یک انسان
جالب انگیزناک
آسمان آبی
فقط من برای تو
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
تکسوارعشق
جوانان بیجار
صدف جان صدف عزیزم چشم انتظارتم برگرد
جوک و خنده
جوجو
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
من وتو
کشکول
مهاجرعشق
حاج آقا مسئلةٌ
طیفکان
اسیر عشق...
عاشق تنها....
دنیای بی وفا
مونا کتابدار ایرانی
کهکشان Networkingbest
یوسف
کتابداری واطلاع رسانی(لایبر)
پلنگ صورتی
سیب ترش
کسب در آمد آسان از اینترنت
شعر عمار خدری

 

کامران فانی و بار امانتی که بر دوش دارد فانی 

 یادداشت — توسط یزدان منصوریان در فروردین 24, 1393 در 12:03 ب.ظ

 نام جناب «کامران فانی» را نخستین بار در پائیز 1376 شنیدم. زمانی که برای کنکور کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع رسانی دیروز – علم اطلاعات و دانش‌شناسی امروز – آماده می‌شدم. کتاب مرجع شناسی دکتر نورالله مرادی را همراه با چند اثر دیگر خریده بودم و مشتاقانه ورق می‌زدم. تقریباً همهء مطالب برایم تازگی داشت و از یادگیری درس‌های جدید خوشحال بودم. کتاب مرجع‌شناسی را که گشودم، دیدم دکتر مرادی در صفحهء نخست آن نوشته‌اند: «تقدیم به کامران فانی که بار امانت کتاب ایران را فروتنانه بر دوش دارد». ابتدا به سرعت و بی‌اعتنا از آن صفحه گذشتم. اما ناگهان لحظه‌ای درنگ کردم. بازگشتم و آن جمله را دوباره خواندم. جملهء عجیبی بود. تصویری زیبا و عمیقی در آن ترسیم شده بود، که بر ذهن خواننده نقش می‌بست. مختصر، مفید و تأمل برانگیز: بار امانت کتاب ایران، فروتنانه، بر دوش! هرچند حدود هفده سال از آن روز می‌گذرد، هنوز تاثیر این تقدیم در ابتدای کتاب مرجع‌شناسی را بر ذهنم به خوبی به خاطر دارم. تصور کنید دانشجوی جوانی از رشتهء زراعت و اصلاح‌نباتات به کتابداری کوچیده، و هیچ چیز هم از این رشته نمی‌داند. با کنجکاوی مشغول تورق منابع درسی این رشته است و در نخستین صفحه یکی از منابع اصلی با این خبر مواجه می‌شود. به این ترتیب همهء مقدمات فراهم است که نام کامران فانی و بار امانت کتاب ایران در ذهنش ماندگار شود، که شد! در آن لحظه با خود گفتم حتماً آقای فانی باید شخصیت بسیار موثر و ممتازی باشد که نویسندهء کتاب این گونه از او یاد کرده است. در میان همهء استادان رشته چرا او؟ باید دلیل روشن و محکمی داشته باشد. البته در آن زمان دلیلش را نمی‌دانستم. تازه‌ واردی بیگانه با دنیای کتابداری بودم و از نقش پررنگ بزرگانی همچون کامران فانی در توسعهء مرجع‌نگاری و منابع مرجع اطلاعی نداشتم. اما برایم بدیهی بود که کار سترگی است اگر شخصی داوطلب باشد بار امانت کتاب کشوری را بر دوش گیرد. آن هم فروتنانه. به نظرم تاثیرگذاری این جمله بر ذهن خواننده در همین قید «فروتنانه» نهفته بود. زیرا این فروتنی کل داستان را دیگرگون می‌سازد. دکتر مرادی ننوشته بود «پیروزمندانه» یا «شجاعانه» یا هر صفت دیگری از این دست. به نظرم انتخاب «فروتنانه» خود گزینشی «هوشمندانه» بوده است. گویی وجهی عاطفی و حتی شاعرانه‌ای به موضوع می‌بخشید. این خبر را با تصویری همراه می‌سازد که تاثیرش بر ذهن خواننده مضاعف است. علاوه بر این برای دانشجوی کم‌تجربه‌ای مثل من «بار امانت کتاب ایران» هم مفهوم چندان دقیق و روشنی نبود. فقط می‌دانستم باید دلالت بر نقشی اثربخش و وظیفه‌ای خطیر داشته باشد. شاید هم بیشتر شیفتهء ترکیب این چند کلمه بودم. نمی‌دانم. اما اساساً تشبیه جریان تولید، نشر، توزیع و مطالعه کتاب به بار امانتی که باید فرد یا افرادی به دوش بکشند، تشبیه زیبایی بود. حتی اگر از جرئیات ماجرا خبر نداشته باشی، پیامی اثرگذار است و خبر از رخدادی باشکوه می‌دهد. سرانجام کتاب مرجع‌شناسی و چند اثر دیگر را مشتاقانه خواندم و در کنکور کارشناسی ارشد کتابداری قبول شدم. ده سالی هم گذشت و در این مدت هم جناب کامران فانی را ندیدم. اما هر بار که اسمشان را می شنیدم یا خبری، مصاحبه‌ای، یادداشتی دربارهء ایشان می‌خواندم دوباره این جمله برایم تداعی می‌شد: «کامران فانی که بار امانت کتاب ایران را فروتنانه بر دوش دارد». گویی در ذهنم اسم استاد فانی با این جمله پیوند خورده بود. در این ده سال دوره کارشناسی ارشد و دکترا را پشت سر گذاشتم؛ و بعد از چهار و سال و نیم دوری از وطن به ایران بازگشتم. چند ماهی پس از بازگشت، عضو هیئت مدیره انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی شدم و در اغلب جلسات انجمن شرکت می‌کردم. تا روزی در یکی از نشست‌ها در کتابخانه ملی جناب فانی را دیدم. به راستی که تداعی و تجسم همان جمله بود. فروتنی نخستین ویژگی بارزی است که می‌توان در او دید. در یکی از ردیف‌های میانی سالن نشسته بود و با دقت به مباحثی که طرح می‌شد گوش می‌داد. بعدها در برخی از جلسه‌ها و مراسم افتخار داشتم که پای صحبتشان بنشینم و از دانش و بینش عمیقی که دارند، نکته‌ها بیاموزم. در میزگردی هم دربارهء کتاب ارزشمند «فلسفهء کتابداری و اطلاع‌رسانی» – اثر سرکار خانم رهادوست – همراه ایشان شرکت داشتم که گزارش کامل آن گفتگو در نشریه «شیرازه» منتشر شد. بی‌تردید منش و شخصیت بزرگان بی‌ادعایی همچون استاد فانی، برای بسیاری الهام‌بخش است. آنان بی‌هیاهو و همراه با آرامشی عالمانه خدمات ارزنده خود را در پای درخت تنومند فرهنگ و ادب این سرزمین نثار کرده‌اند. از تعریف و تمجید دیگران نیز بی‌نیازند و به درستی هدفی که برگزیده‌اند باور دارند. گرچه افتخار شاگردی مستقیم یا همکاری با ایشان را تاکنون نداشتم اما به وجودشان افتخار می‌کنم. بی‌تردید نقش و سهمی که در پیشبرد دانش و فرهنگ این سرزمین داشته‌اند بر اهالی فرهنگ و هنر پوشیده نیست. در سال روز تولد این شخصیت فرهیخته، برایشان صمیمانه آرزوی سلامت و بهروزی دارم. برای کامران فانی که بار امانت کتاب این سرزمین را همچنان فروتنانه بر دوش دارد. گام‌هایش پرتوان و استوار باد.


ارسال شده در توسط نسیم احمدی