شعر زیبایی از خانم عرفان نظر آهاری از کتاب چای با طعم خدا ...
قول می دهم که آسمان شوم
مثل نامه ای ولی
توی هیچ پاکتی
جا نمیشوی
جعبه جواهری
قفل نیستی ولی
وا نمی شوی
مثل میوه خواستم بچینمت
میوه نیستی،ستاره ای
از درخت آسمان جدا نمی شوی
*
من تلاش می کنم بگیرمت
طعمه می شوم ولی
تو نهنگ می شوی
مثل کرم کوچکی مرا
تند و تیز می خوری
تور می شوم
ماهی زرنگ می شوی
لیز میخوری
*
آفتاب را نمی شود
توی کیسه ای
جمع کرد و برد
ابر را نمی شود
مثل کهنه ای
توی مشت خود فشرد
آفتاب توی آسمان
آفتاب می شود
ابر هم بدون آسمان فقط
چند قطره آب می شود
پس تو ابر باش و آفتاب
قول می دهم که آسمان شوم
یک کمی ستاره روی صورتم بپاش
سعی می کنم شبیه کهکشان شوم
*
شکل نوری و شبیه باد
توی هیچ چیز جا نمی شوی
تو کنار من،کنار او ،ولی
تو تویی و هیچ وقت
ما نمی شوی
***