سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انجمن علمی کتابداری پیام نور شهرضا


عاشق آسمونی
در انتظار آفتاب
جوان ایرانی
شقایقهای کالپوش
بلوچستان
هم نفس
طراوت باران
دیار من دشتستان- بُنار آبشیرین
.: شهر عشق :.
پیامنمای جامع
$$دوست$$
نمکستان
رازهای موفقیت زندگی
تولید ورمی کمپوست//شرکت نوآوران جوان آوان پارس دزفول
(بنفشه ی صحرا)
عشق
جزتو
جیغ بنفش در ساعت 25
گروه اینترنتی جرقه داتکو
باور من...!!!
غزلیات محسن نصیری(هامون)
آتیه سازان اهواز
رویابین
سایه های خیال
حدیث بلاگ
فرهنگی
ردّ قلم. هر چه اجر است در گمنامی است. شهید آوینی
گرگ و میش
یاور 313
مهندسی متالورژِی
مقاله های تربیتی
بیاببین چیه؟
از یک انسان
جالب انگیزناک
آسمان آبی
فقط من برای تو
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
تکسوارعشق
جوانان بیجار
صدف جان صدف عزیزم چشم انتظارتم برگرد
جوک و خنده
جوجو
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
من وتو
کشکول
مهاجرعشق
حاج آقا مسئلةٌ
طیفکان
اسیر عشق...
عاشق تنها....
دنیای بی وفا
مونا کتابدار ایرانی
کهکشان Networkingbest
یوسف
کتابداری واطلاع رسانی(لایبر)
پلنگ صورتی
سیب ترش
کسب در آمد آسان از اینترنت
شعر عمار خدری

 

نه مرادم نه مریدم،

 نه پیامم نه کلامم، 

نه سلامم نه علیکم،

نه سپیدم نه سیاهم.

نه چنانم که تو گویی،

نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی.

نه سمائم،

نه زمینم،

نه به زنجیر کسی بسته و نه برده‌ی دینم

نه سرابم،

نه برای دل تنهایی تو جام شرابم،

نه گرفتار و اسیرم،

نه حقیرم،

نه فرستاده پیرم،

نه به هر خانه و مسجد و میخانه فقیرم

نه جهنم، نه بهشتم

چنین است سرشتم

این سخن را من از امروز نه‌ گفتم،

نه‌ نوشتم،

بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم.

حقیقت نه به رنگ است و نه بو،

نه به های است و نه هو،

نه به این است و نه او،

نه به جام است و سبو...

گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم،

تا کسی نشنود آن راز گهربار جهان را،

آنچه گفتند و سرودند تو آنی ...

خود تو جان جهانی،

گر نهانی و عیانی،

تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی

تو ندانی

که خود آن نقطه عشقی

تو اسرار نهانی

همه جا تو

نه یک جای ،

نه یک پای،

همه‌ای

با همه‌ای

همهمه‌ای

تو سکوتی

تو خود باغ بهشتی.

تو به خود آمده از فلسفه‌ی چون و چرایی،

به‌ تو سوگند که این راز شنیدی و

نترسیدی و بیدار شدی،

در همه افلاک بزرگی،

نه که جزئ
ی ،

نه چون آب در اندام سبوئی،

خود اوئی،

به‌خود آی

تا بدرخانه‌ی متروک هرکس ننشینی

و به‌ جز روشنی شعشعه‌ی پرتو خود

هیچ نبینی

و گل وصل بچینی.......!


ارسال شده در توسط نسیم احمدی